سیلا عروس طایفه ی گنجو

یکی بود یکی نبود ------داستان این سریال قومی قبیله ای است و قوانی و سنتها در این طایفه ها حکمرانی میکنند .یعنی حکم حکم بزرگان طایفه است اگر گفتند کسی را بکشند باید کشته شود ---پلیس هست اما هیچ کاری از دستشان در مقابل حکم بزرگان طایفه برنمی آید و مردان و زنان و دختران و پسران باید تابع قوانین قوم و طایفه ی خود باشند . این بزرگان قوم هستند که تصمیم میگیرند کی با کی ازدواج کند . کی باید کی را بکشد و خلاصه حرف حرف بزرگان طایفه است و این قوانین خیلی راحت عوض نمیشود ---کشته بسیار باید داده شود .اما سیلا قصه ی ما این را نمیفهمد و میخواهد خیلی زود این قوانین عوض شود که این غیر ممکن است ....

خلاصه ی داستان ....

سیلا با بازی جانسو دره همان ایسان ایزل دختری است که خانواده اش در کودکی او را به یک خانواده بسیار ثروتمند فروخته اند

سیلا در ناز و نعمت بزرگ شده و والدینی که او را به فرزندی قبول کرده اند بسیار دوستش دارند. سیلا در این خانواده مرفع بزرگ شده بود و آنها هم سیلا را عین دختر خودشان بزرگ کردند و هر آن چه که از دستشان بر می آمد برای سیلا انجام دادند . سیلا یک نامزد داشت به اسم امره عکس های امره در سریال سیلاو پدر امره هم در شرکت بابای سیلا پست مهمی داشت و از دوستای خانوادگی سیلا بودند . امره هم وکیل شرکت بابای سیلا بود

در ده جنگی به پا شده ازاد برادر سیلا با دختر خان نارین فرار کرده است حالا برای خوابیدن این جنگ بزرگان قبیله تصمیم گرفته اند که یکی از دختران بابای سیلا با بوران خان ازدواج کند


بوران برادر نارین است.

سیلا یک خواهر کوچکتر دارد که اسمش دیلان است و دوازده سال دارد و می خواهند او را عقد بوران کنند دیلان در سریال سیلاکه یاد سیلا می افتند به نزد خانواده جدید سیلا می روند و به انها می گویند که مادر سیلا دارد می میرد و می خواهد سیلا را ببیند


سیلا به همراه پدر خوانده اش به آن روستا می رود و در انجا برای اولین بار بوران را می بیند. بوران  به مناسبت سالگرد مرگ همسرش داشت میرفت گل بریزد در درئی که همسرش خودکشی کرده سیلا وسط را ه تشنه اش میشود و ماشین را نگه میدارد و بران را اون جا میبیند و به بران میگوید چه گلهای قشنگی و بران یکی از آن گلها را به سیلا میدهد .


سیلا آن گل را لای کتاب میگذارد تاخشگ شود . از همان اولین برخورد سیلا یک حس خاصی به بوران پیدا میکند اما بی خیال میشود .....

خلاصه اینکه پدر خوانده برایش کاری پیش می اید و به استانبول برمی گردد و سیلا می گوید من چند روز می مانم.

عروسی ترتیب داده می شود و مادر سیلا به او لباسی می دهد تا بپوشد سیلا از توری خوشش می اید و مادرش می گوید بگذار روی سرت.


در جشن عروسی سیلا بلند می شود و با بوران محلی می رقصد .سیلا خیلی هیجان زده شده بود چرا که این مراسم برایش خیلی جالب بود و دوست داشت ---در حالی که نمیدانست که چی میخاد بر سرش بیاید ....

ازاد برادر سیلا او را به اتاقی می برد و تهدیدش می کند که  باید با بوران عقد کند Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎و با اسلحه در پشتش سیلا را مجبور می کند که بله را بگویدو امضا کند .

خلاصه سیلا شوکه شده پدرش او را در اتاق داماد می اندازد و در را قفل می کند سیلا تابلویی را می شکند که اگر بوران به او نزدیک شد به او حمله کند بوران وارد اتاق می شود و سیلا به او حمله می کند که بوران ان تکه شکسته را از دستش می گیرد.


سیلا به بوران می گوید که به این ازدواج رضایت نداشته بوران به نزد پدرش می رود و پدرش می گوید اگر این ازدواج صورت نمی پذیرفت باید ازاد و نارین را می کشتیم بوران به نزد سیلا برمی گردد و می گوید ما فعلا باید با هم بمانیم تا ازاد و نارین را نکشند.

خلاصه شب زفاف بوران دستش را می برد و روی ملافه می ریزد و به مادرش نشان می دهد ...با سیلا کاری ندارد.عین یک خواهر و برادر با هم زندگی میکنند اما قضیه به این جا ختم نمیشود ......


فردا صبحش سیلا به همراه مادر شوهرش به خانه مادرش برای دیدن نارین می روند مادر نارین خیلی ناراحت است دختر او دختر خان بوده و نباید در خانه شوهرش با او مثل کلفت رفتار می شود.

سیلا دنبال موبایلش می گردد که برادر کوچکش می گوید پدرش ان را در اب انداحته سیلا یک مقدار پول برمی دارد.

در انجا سیلا با پدر و مادرش دعوایش می شود و می گوید شما دوباره من را فروختید که ازاد به او سیلی می زند.


بوران یک دوست مسیحی دارد و با او دردل می کند بوران قبلا با دختری ازدواج کرده بوده به اسم یزدان  یزدا در سریال سیلایزدان بچه دار نمی شده و به این خاطر خودکشی کرده بودفقط به خاطر این که بوران زن بگیرد این کار را میکند ناگفته نماند که پسر عموی بوران هم دیوانه وار یزدان را دوست داشته است همه ی اینها و رئیس بودن بوران کینه ی بدی در دل پسر عمویش بوجود میاورد ............. دوست بوران به او می گوید که سیلا را از انجا دور کند و با هم به استانبول بروند شاید دل سیلا هم نرم شود و او را بخواهد.

بوران وقتی به خانه می اید و می بیند سیلا از ازاد کتک خورده قاطی می کند و می رود ازاد را می زند.و میگوید سیلا دیگر زن من است و تو حق نداشتی او را کتک بزنی ...


سیلا از خانه فرار می کند همه بسیج می شوند که او را پیدا کنند.

پسر عمو ی بوران سیلا را می بیند و به دروغ می گوید که می خواهد به او کمک کند ولی او را به روستا  برمی گرداند

حالا ازاد و نارین را هم اورده اند که به نزد رییس قبیله ببرند تا درباره انها نظربدهد. آزاد و نارین بقدری عاشق هم هستند و بقدری این عشق را زیبا به تصویر کشیده اند  که بیننده محو میشود .

سیلا باز فرار می کند که پسر عمو می خواهد به او شلیک کند که ازاد خودش را جلو می اندازد و تیر می خورد.

او را بیمارستان می رسانند و بوران هم همش کنار سیلا است که حالش بد است ازاد هم اسیب جدی ای ندیده است.

پدر و مادر سیلا که او را سر پرستیش را به عهده گرفتند وقتی می بینند هرچی زنگ میزنند جوابی دریافت نمیکنند راهی روستا می شوند تا از حال سیلا با خبر شوند . وقتی به خانه ی پدر و مادر واقعی سیلا میروند به آنها میگویند که سیلا برگشته است .اما آنها به این حرف بسنده نمیکنند و به پاسگاه میروند و جریان را میگویند . افسر پلیس به آنها میگوید که سیلا ازدواج کرده است آنها آدرس را گرفت و به خانه ی بران میروند .


بابای سیلا سریع خودش را به بران میرساند و میگوید پدر و مادر استانبولی سیلا آمده اند و بران میگوید بیایند واقعیت را میگویم . بوران مردی راستگو بسیار جذاب و دوست داشتنی است و از روی عقل تصمیم گیری میکند بوران را همه ی اهالی دوست دارند چرا که همیشه و در همه حال هر کاری از دستش بربیاید برای روستائیان انجام میدهد .مادر بران که میفهمد سیلا هنوز زن بران نشده است به سیلا میگوید هر چی که من میگویم و هر لباسی من برایت میخرم را باید بپوشی و یک سیلی به گوش سیلا میزند . سیلا لباس محلی تنش میکند چرا که باید این کاررا بکند باید قهوه را خوب و پر کف درست کند و از قوانین پیروی کند . قانونهائی در این قوم است که سیلا بدون هیچ گونه اعتراضی باید انجام بدهند . رو حرف مادر شوهر نباید حرف بزند . نباید مادر شوهرش را اذیت و یا عصبانی کند ...


ناگفته نماند که دختری به نام عایشه که در خانه ی بران خان کار میکند با سیلا دوست صمیمی میشود و به او عروس خانم میگوید .بازی  عایشه در این سریال زیبائی خاصی به این سریال داده است ...

وقتی پدر و مادر سیلا به خانه ی بران خان می آیند و میگویند مملکت قانون دارد ما سیلا را با خودمان میبریم هیچ حرفی نمیزند . به سیلا میگویند آماده شو برویم اما سیلا این کار را نمیکند و به مادرش میگوید اگر من با شما بیایم برادرم و زنش را میکشند شما اگر میخواهید من با شما بیایم باید راهی پیدا کنید تا آن دو را هم با خود ببرم در غیر این صورت ...


آنها به سیلا قول میدهند که تا دو روز دیگر هر چهار تائی آنها را با خود میبرند اما در راه برگشت کامیونی به آنها میزند و پدر و مادر سیلا در جا میمیرند .


وفقط امره نامزد استانبولی سیلا که با آنها برنگشته بود زنده میماند .Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎ بران وقتی میفهمد سعی میکند این قضیه را یک طوری به سیلا بگوید و سیلا باشنیدن خبر مرگ پدر و مادرش از هوش میرود .سیلا برای این که به بران بفهماند که او را به اجبار به این جا آورده اند و با زندانی یکی است با او لج میکند و این کار را با کبوترهای بران آغاز میکند چرا ؟ چون بران کبوترهایش را خیلی دوست داشت صبح زود بیدار میشود و کبوترهای بران را رها میکند اما کبوترها برمیگردند به خانه و سیلا از این بابت ناراحت میشود Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎زیرا معتقد است که کبوترها هم مثل او یک زندانی است و واسه همین آنها را  ازادکرده است . بران نمیگذاشت که سیلا با پسر عمویش روبرو بشود ولی او به آنها زنگ میزند قبل از رفتن به او سر بزند . Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎پسر عموی ناتنی سیلا به دیدن سیلا میرود و یه او میگوید ما نصبتی با تو نداریم و تمام میراث پدر و مادر اون به تنها فامیلش میرسد یعنی پسر عموی ناتنی سیلا و از او میخواهند که دیگر هرگز با او تماس نگیرد --Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎-سیلا تازه  میفهمد که چرا بران اجازه نداد با پسر عمویش روبرو شود . چون نمیخواست بیشتر از این ناراحت بشود . .سیلا در خانه ی براون خان میماند و رفته رفته سعی میکند با آنها خودش را وفق دهد . او کم کم پی به خیلی مسائل میبرد که به اسم رسوم در این روستا حکم فرما است و میداند که سنتها حرف اول را میزنند. سیلا توسط نارین میفهمد که براون قبلا ازدواج کرده و او را به قدری دوست داشته که عشقشان زبانزده تمام اهالی روستا بود اوهمچنین گفت که براون موهای یزدان را خودش شانه میکرده و  رفتاری که براون با یزدان داشت قابل توصیف نیست-- عشقی به این وسعت....اتاقی که یزدان در آن زندگی میکرده از زمانی که یزدان مرده بسته شده و احدی حق این که طرف اون اتاق برود را ندارد ...دختر عموی عایشه را میخاستند به کسی بدهند که اصلا دوستش نداشت او میخاست درس بخواند و دکتر شود وقتی میبیند که میخواهند او را علارقم میل باطنی اش شوهر بدهند اقدام به فرار میکند و برادرانش او را لب مرز آلمان میکشند و جنازه اش را به روستا برمیگردانند وقتی عایشه از این مسئله آگاه میشود بسیار ناراحت و گریان میشود سیلا وقتی میبیند در خانه کل میزنند به نزد آنها میرود و از عایشه میپرسد که چه اتفاقی افتاده است و عایشه جریان را میگوید .Image result for ‫عکسهای سریال ترکی سیلا‬‎ او میگوید که بزرگان طایفه از جمله بوران خان این تصمیم را گرفته اند . سیلا به نزد بوران میرود و از او و کارهائی که انجام میدهد انتقاد میکند . به او قاتل میگوید -- Image result for ‫عکسهای سریال ترکی سیلا‬‎بوران خیلی ناراحت میشود و نزد  دوست ارمنی خود میرود و از او میخواهد که چه کار کند ؟او به بوران میگوید او را به شام دعوت کن یک هدیه برایش بخر و از دلش در بیاور---Image result for ‫عکسهای سریال ترکی سیلا‬‎بوران میگوید با این وضعی که پیش آمده گمان نبرم که سیلا بیاید او میگوید تو بگو ...بوران به عایشه میگوید که به سیلا بگوید که شب شام منتظرشم .Image result for ‫عکسهای سریال ترکی سیلا‬‎سیلا وقتی خونسردی عایشه را میبیند میگوید من با یک قاتل شام نمیخورم که عایشه میگوید این حرف را نزن عروس خانم بوران نهایت تلاشش را کرد تا او را نجات دهد پاسپورت --پول ---حتی آلمان خانواده ی رادر نظر گرفته بود که دختر عموی مرا نجات دهد اما شانس بد او برادرانش او را پیدا میکنند و رسم این است که به محض پیدا کردنش او را باید بکشند ...این وسط بوران Image result for ‫عکسهای سریال ترکی سیلا‬‎چه تقصیری دارد---

سیلا از این که ندانسته به بوران گفته قاتل خجالت میکشد و خودش را آماده و به میهمانی شام دو نفره بوران میرود .ازش معذرت میخاد و از بوران میپرسد چرا به من نگفتی زن داشتی قبلا یزدان را میگم ---

بوران از سیلا میخواهد که راجب این مسئله حرفی نزند و سیلا هم میگوید چشم خان ---اما ته دل با تمام وجود به یزدان حسادت میکرد چرا که به بوران علاقه پیدا کرده بود . آنقدر آن شب نوشیدنی خورد که مست مست شد بوران او را بغل کرد و روی تختش گذاشت . سیلا به بوران گفت که دستش را بگیرد عین دست یزدان که گرفته بود

---و برای اولین بار با تمام وجود بوران را میبوسد اما بوران دست به او نمیزند ---صبح آن روز سیلا از عصبانیت تمام لباسهای بوران دور میریزد و میگوید دیگر حق ندارد تو اتاق او بخوابد ---این کشمکش سیلا و بوران ادامه پیدا میکند و خواهر بوران میگوید اینها خیلی وقته هم را دوست دارند و عاشق هم شدند نمیخواهند اینو بفهمند اینو من که یک زنم میفهمم---بوران به سیلا میگوید تو جزوء آن دست آدمهائی هستی که نمیدونه دوست داشتن چی هست ....


در این داستان پسر عموئی بران دارد که دشمن سر سخت بران خان است چرا  که حسادت این که بران خان رئیس قبیله شده ...چرا او نشده ...بین این دو پسر عمو دشمنی و کینه می اندازد و در این سریال هر کاری میکند تا از بران خان انتقام بگیرد و برای این که آبروی بران خان را ببرد دست به هر کاری میزند .دائم برای بران نقشه میکشد .

سیلا رفته رفته عاشق بوران خان میشود خواهر دوست ارمنی بوران خان یک عاشق بی قرا ر دارد که هر دفعه به خواستگاریش میرود او را رد میکند و بنابر این به خانه ی خان میرود که پا در میانی کند و او را برایش خواستگاری کند ولی بوران میگوید من نمیتوانم این کار را بکنم که سیلا میگوید چرا به این مرد کمک نمیکنی بوران به اصرار سیلا به خواستگاری خواهر دوست ارمنی بوران خان میرود و تازه میفهمد که او عاشق بوران است و از دست بوران ناراحت میشود که چرا قبل از رفتن به او نگفته است خلاصه این پیوند صورت میگیرد و آن دو را نامزد میکنند ...

سیلا از پدر و مادری که او را بزرگ کرده بودند ارثیه هنگفتی برای سیلا میگذارند و نامزد سیلا هر دفعه میاید و به سیلا میگوید که با او به استانبول برود اما هر بار سیلا به بهانه های گوناگون از این کار سر باز میزند . تا این که روزنامه نگاران از جای سیلا با خبر میشوند و در صدد مصاحبه با سیلا بر می آیند چرا که سیلا صاحب ارثیه ی هنگفتی شده بود و شرکت پدرش بدون هیچگونه رءیسی اداره میشود .سیلا با آنها رو در رو میشود و میگوید با میل خودش در این روستا مانده است و هیچ کس او را زندانی نکرده است و میگوید که شوهرش را خیلی دوست دارد بوران خان از این مصاحبه ی سیلا متعجب میشود و از سیلا میپرسد که چرا این کار را کرد که سیلا میگوید عین واقعیت را گفتم . برادر سیلا وقتی میبیند خواهر ش ارثیه هنگفتی گیرش آمده خوشحال میشود و خودش را در آن ارثیه سهیم میداند و چون خانواده ی بوران خان با او عین یک پا دو رفتار میکند در صدد بر می آید که با سیلا از آن ده فرار کنند . و وقتی بچه اش را نارین از دست میدهد و  میبیند با شوهرش عین یک پا دو رفتار میکنند بلخره تن به فرا میدهد .اما سیلا دیگر تمایلی به فرار ندارد چرا که عاشق بوران شده است .عکس های آزاد در سریال سیلا آزاد به سیلا میگوید عکس های جانسو دره بازیگر نقش سیلا در سریال سیلاکه بیایند و با هم فرار کنند .سیلا اون تمایل همیشگی را دیگر نداشت و به آزاد میگوید که نارین موافق است و آزاد میگوید اون با من خلاصه این که نارین هم وقتی از نیت شوهرش آزاد با خبر میشود ابتدا از او میرنجد و به او میگوید چه طور روت میشود این حرف را بزنی با وجودی که میدانی بوران چقدر به خاطر من و تو خودش را به خطر انداخته این رسمه مردونگی نیست و از انصاف به دور است اما وقتی که رفتار بد مادرش را با آزاد میبیند بلخره راضی میشود که با سیلا و آزاد فرار کنند و به استانبول بروند . درست زمانی که بوران به سیلا علاقه پیدا کرده بود و با تمام وجود عاشق سیلا شده بود و در صدد ریختن تمام خاطراتش با یزدان زن اولش بود او به خانه رفت و به عایشه گفت که تا سیلا نیامده باید اتاق یزدان خالی شود تا یک سورپرایزی باشد برای سیلا و ببیند که دیگر به فکر زن اولش و خاطراتی که با او داشت نیست . تمام ان چه که تا آن لحظه برایش از یزدان زن اولش عزیز بود را برداشت و با خود به جائی که یزدان خودش را کشت برد و به دریا ریخت و برای همیشه یزدان و خاطراتش را به باد فراموشی سپرد .  و به خانه برگشت و منتظر سیلا ماند بلیط هم گرفته بود که با سیلا برای همیشه به استانبول برود و در آن جا زندگی کند .  یزدا در سریال سیلاسیلا به بهانه ی دیدن مادرش با آزاد و نارین به خانه ی مادرش میرود ونامزد سابقش همه ی کارها را ردیف کرده که همگی با هم فرار کنند . قبل از رفتن نارین خواهر بوران از سیلا میپرسد که تو زن برادر من هستی من قبل از آمدن باید بدانم که تو رابطه ات با امرع چه جوری است از من که نمیخواهی بشینم و زن برادر خودم را در بغل و آغوش کس دیگر ببینم و میگوید میدانی این به چه معنا است ؟ اول خیال مرا راحت کن بعد من با شما میآیم . سیلا میگوید شاید تا قبل از بوران رابطه ای  با امرع داشتم اما از زمانی که زن بوران شدم دیگر او برایم فقط یک دوست است و بس خیالت راحت راحت باشد سیلا با آزاد و نارین به خانه ی مادرش میرود و موقع خداحافظی گوئی به مادرش الهام شده بود سیلا را با تمام وجود میبوسد و موهای او را بو میکند .عکس های آزاد در سریال سیلا سیلا به قدری ناراحت میشود که به گریه می افتد اما باید میرفت چرا که نارین و آزاد بیرون خانه منتظرش بودند . سیلا بلخره فرار میکند و به استانبول میرود غافل از این که چه سرنوشت شومی انتظارش را میکشد . وقتی به استانبول میرسد به مادرش زنگ میزند و میگوید که رفته است مادرش شوکه میشود و گوشی را پدرش میگیرد و میگوید تا کسی نفهمیده برگرد دخترم سیلا میگوید دیگه دیر ه .نارین در سریال سیلا پدرش میگوید اگر نیائی خودم میکشمت قانون طایفه این طور است که سیلا میگوید قوانین باید عوض شود پدرش میگوید تو میخواهی قانونها را عوض کنی برگرد . سیلا گوشی را قطع میکند . پدر و مادر و برادر سیلا چنان گریه سر میدهند چرا که میدانند از این به بعد چه سرنوشت شومی انتظارشان را میکشد . پدر به بدر همسرش میگوید که شناسنامه ها را برداریم و برویم  بدر میگوید کجا بریم جائی را نداریم تازه هر کجا که برویم پیدایمان میکنند و میکشندمان  قبیله تصمیم بر این گرفتند که سیلا و آزاد را پدرش بکشد و نارین را هم بوران  ---دیگر کسی محصولات جلیل را نمیخرید --کسی چیزی به انها نمیفروشد . پسر عموی بوران دشمن شماره یک بوران Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎وقتی از رفتن سیلا خبردار میشود برای این که آبروی بوران هم برود جلوی سیلا را نمیگیرد و به پدرش میگوید باید به بزرگان طایفه بگوییم که سیلا زن بوران با عشقش فرار کرده است و به چند تا از نوچه هایش میگوید که در همه جا جار بزنند که سیلا زن بوران خان به او خیانت کرده و با عشقش فرار کرده است . بوران بعد از این که به خانه برمیگردد دوش میگیرد و منتظر سیلا میشود اما غافل از این که سیلا از اعتمادش سوء استفاده کرده و فرار کرده و نارین و آزاد را هم با خود برده است .....

 زندگی پر از ترس و وحشت سیلا تازه با فرارش شروع میشود .چرا که حکم قتل سیلا --نارین ---آزاد ---توسط بزرگان قبیله صادر شده و این حکم را خود بوران خان میخواهد اجرا کند Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎چرا که باورش نمیشد که از اعتمادش سیلا این طور سوء استفاده کرده باشد بوران نفرتی از سیلا پیدا میکند و انگشترش را به آب میاندازد و به استامبول برای اجرای حکم راهی میشود . پسر عموی بوران هم با پسر عموی سیلا رابطه ی دوستانه برقرار میکند و با کمک آنها برای نابودی سیلا وارد عمل میشود ...


در این سریال یک دوست بران خان دارد ارمنی است و در همه ی موارد در کنار بران خان است و هر کاری از دستش بیاید برایش انجام میدهد این دو عین برادر هستند . ناگفته نماند که خواهر ش عاشقه بران خان است ......

رقصی در این سریال که از رقصهای سنتی این روستا است و در عروسیها عروس و داماد این رقص را انجام میدهند . بران و سیلا به قدری زیبا این رقص را اجرا میکنند که بارها دوست دارید این رقص را ببینید ....

بوران به استانبول برای کشتن خواهرش میرود و پدر سیلا هم باید سیلا و آزاد را بکشد .سیلا با نارینو ازاد  به خانه ای دور از شهر میروند و دور تا دور خانه را پر از مامور میکند که از جان انها محافظت کنند و اجازه ندهند کسی داخل شود . Image result for ‫عکسهای سیلا بازیگر‬‎خلاصه زندگیشان از آن به بعد پر از اضطراب و وحشت میشود .بابای سیلا هم اسلحه برمیدارد و برای کشتن سیلا عازم استانبول میشود . مادر سیلا هم با پسر کوچکش با این که اصلا استانبول را ندیده است راهی میشود در استانبول به سیلا زنگ میزند و سیلا میرود و مادرش را می اورد . بوران هم با یکی از مامورانی که حفاظت خانه سیلا را به عهده داشتند دوست بوده و او تمام اطلاعات آن خانه را به بوران میدهد کجا میرود چه کار میکند کی میاد کی میرود...از دور همه چیز را تحت کنترل خود قرار میدهد . نارین که عین یک زندانی اسیر یک خانه ی مجلل شده بود از این وضع خسته میشود و بدون اطلاع آزاد از خانه خارج میشود و میگوید حکم که بلخره اجرا میشود بهتر است خودم بروم و از بوران بخام که مرا زودتر خلاص کند . وقتی بوران را میبیند از خجالت آب میشود چرا که به بوران خیانت کرده بود . خلاصه از بوران میخواهد او را بکشد و از این زندان رهایش کند که بوران این کار را نمیکند و اجازه میدهد که خواهرش یرود . خلاصه این که بوران میفهمد که سیلا به او خیانت نکرده است و کمی عصبانیتش فرو کش میکند بدنبال سیلا است که کسی به او آسیب نرساند . بابای سیلا هم نمیتواند دخترش را بکشد و خلاصه این که پدر سیلا هم به آن خانه در کنار زن و فرزندش زندگی میکند . مادر سیلا میفهمد که سیلا حامله است و سیلا در صدد انداختن بچه ی بوران میشود که هر دفعه یک مسئله ای پیش میاید و این کار انجام نمیشود . نارین به برادرش میگوید که سیلا حامله است . بوران بسیار خوشحال میشود .خلاصه پسر عموی بوران که میبیند بوران از تصمیم خود بر گشته است تصمیم میگیرد که خودش سیلا را بکشد . چندین بار نقشه ی این کار را میکشد که هر بار موفق نمیشود .......از آن طرف هم پدر نامزد ثابقش کسی را رو کار میکند که بوران را زیر نظر بگیرد و از او عکس بگیرند و به سیلا بدهند . سیلا وقتی بوران را در کنار زنی زیبا میبیند بسیار حسادت میکند و فکر میکند که بوران با او رابطه دارد که کاملا در اشتباه بود و او همکار شرکتش بود که استقدام کرده بود ....با بچه دار شدن سیلا همه چیز عوض میشود پس از اتفاقات تلخ و شیرین

پسر عموی بوران سیلا را باترفند می دزدد و به مالدینی میبرد که پدر بوران حکم را در مورد سیلا اجرا کند ماشین را در دست انداز میاندازد که بچه ی سیلا بیفتد بوران بدنبال آنها به راه میافتد      ...وقتی به خانه میرسد میفهمد که سیلا را نزد قابله برده اند وقتی میرسد سیلا گریه کنان میگوید که بچه اش مرده است بوران او را بغل کرده و به بیمارستان میرساند که خوشبختانه بچه را نجات میدهند سیلا و بوران بسیار خوشحال میشوند که بچه شان سالم است

با بچه دار شدن سیلا حکم طایفه عوض میشود و تا سیلا زایمان نکند این حکم به تعویق می افتد و بوران به سیلا قول می دهد که تا زمانی که زنده است اجازه ندهد کسی به سیلا آسیب برساند.


ادامه دارد....