آخرین دیدار دو دوست
مهستی
مهستی خواننده
نام -------------------- افتخار دده بالا
متولد ------------------25 آبان 1325 تهران
قبل از این که مهستی و هایده خواننده بشوند مولودی خوان بودند در مجالس
دارای یک فرزند به نام سحر از همسر اولش کوروس ناظمیان و دو نوه به نام ناتالی و ناتاشا
دو همسر اختیار کرد کوروس ناظمیان و بهرام سنندجی صاحب کارخانه ی کفش
هر دو ازدواج ناموفق بود و سر انجام به جدایی کشیده شد .
سبک --------------------- سنتی و پاپ
کشف استعداد --------بیژن یاحقی شوهر حمیرا بانوی آواز ایران
معروف به ----------نامهای بانوی آواز گلها و دلها
مرگ ---------4 تیر 1386 سانتا روزا آمریکا
در آن جا شروع به خواندن آهنگهای پاپ کرد .
قبل از انقلاب بیشتر سنتی میخواند ...
وقتی از ایران برای همیشه جلای وطن کرد حرکات موزون هم در آهنگهایش انجام میداد و سبک خود را کاملا عوض کرد .
مهستی یک خواهر کوچکتربه نام هاید ه داشت که بعد از خودش به روی صحنه آمد و در زمینه ی موسیقی اصیل ایرانی شروع به کار کرد .
این دو خواهر هنرمند بسیار خوب درخشیدند و جای خود را در بین مردم باز کردند .
وقتی هایده مرد . مهستی گفت : کمرم شکست
همیشه بین این دو خواهر اختلاف و رقابت بود .
مهستی بانوی آواز ایران زیبا و خوش صدا بود . و نشانی بر صورتش داشت که آخر عمری اونو از بین برده بود
بعد از انقلاب سبک خودش را از هر نظر عوض کرد و هم تیپ جذاب تری پیدا کرد و هم آهنگهای پاپ با ریتم شاد اجرا کرد
و این سبکش هم به دل دوستدارانش نشست .
این دو خواهر در زندگی شخصی شان بسیار رنجها و دردها کشیدند
و چندان از زندگی زناشویی شان راضی نبودند .
اما به ناچار زندگی میکردند .
مهستی شوهر اولش را بسیار دوست میداشت اما شوهرش عاشق خواننده ای کوچه بازاری شد
به نام فیروزه خواننده ی دل نگو دل دیگه نیست دل یک پارچه آتیشه
ولی اون نامهربون مگه اصلا حالیشه شد . وقتی ازدواج با ناظمیان کرد . سعی بسیار کرد که زندگیش حفظ کند .او عاشق شوهرش بود . اما از آن جائی که هنرمندان کمتر به زندگی زناشوئی پابند بودند و بیشتر وقت خود را صرف هنرشان میکنند به این خاطر کمتر هنرمندی میتوان پیدا کرد که با یک شوهر زندگی کنند . حالا به خواننده میگویند هنرمند اما آن زمان میگفتند مطرب و بسیار معنای بدی دارد . حالا هم از این اصطلاح استفاده میشود اما نه زیاد
او با این که با گوگوش عین یک خواهر بودند و با هم وابسته بودند
ولی چون شوهرش کوروس گفته بود :
به قدری دوستش داشت که با گوگوش قطع رابطه کرد ...
اما شوهرش با او بی وفائی کرد و به طرف فیروزه کشیده شد که منجر به جدائی آنها شد . ...
و زمانی که گوگوش فهمید که مهستی وضعیت بیماریش بسیار وخیم است ب
مهستی از بیماری سرطان رنج میبرد و دیگر توانش را از دست داده بود . در کنسرتی که قرار بود برنامه اجرا کند حالش بد میشود و به بیمارستان میرود
مهستی تا حدود چهار سال بیماری اش را پنهان کرد از دوستدارانش تحت درمان شیمی درمانی خفیف بود .
پزشکان به او هشدار داده بودند امکان ایجاد مشکل در صدایش وجود خواهد
داشت.
با این وجود درنوروز ۱۳۸۶ که قرار بود کنسرتی در دبی انجام دهد به علت ظهور مجدد علایم بیماری، در بیمارستانی در آن شهر بستری شد و فوری به لس انجلس اعزام شد. مهستی وقتی به روی صحنه در دبی میرود حالش بد میشود و قادر به ادامه نبود ولی مردمی که بلیط اون کنسرت را خریده بودند به نشانی اعتراض شرو ع به شکستن هر آنچه در دست داشتند کردند و خواهان ادامه برنامه کنسرت بودند .
این جفا برای مهستی بسیار آزار دهنده بود چرا که از دوستدارانش بیشتر از این انتظار داشت .
او برای این که مردمی که آن شب بلیط تهیه کردند و او نتوانست برنامه را اجرا کند.
به ناچار برای این که دوستدارانش دلخوری از او نداشته باشند طی برنامه ای بیماریش را بر ملا کرد و کسانی که در آن کنسرت این چنین دل مهستی را شکسته بودند خجالت زده شدند . و در مصاحبه ای که به همراه دختر برادرش و پزشگ خانوادگیش شرکت کرد دوستدارانش را آگاه از بیماریش کرد . به همین دلیل پس از انجام مداوا به همراه دخترش به شمال کالیفرنیا رفت. و دیگر در هیچ برنامه ای شرکت نکرد فقط گاه و بیگاه از سلامتی اش با دوستدارانش تلفنی روی خط می آمد و با آنها صحبت میکرد
مهستی پس از انتشار آلبوم موفق «از خدا خواسته» در حالی که مشغول تهیه آلبومی دیگر با همکاری شادمهر عقیلی بود، پس از چهار سال بیماری سرطان روده در سنتا روزای کالیفرنیا شمالی در ساعت ۷:۵۲ صبح ۴ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی درگذشت.
پیکر وی پس از انتقال از شمال کالیفرنیا ، در ساعت ۱۲:۳۰ روز جمعه ۸ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی در گورستان وست وود مورچری در لس انجلس با رعایت آداب اسلامی، در کنار مزار خواهرش هایده و مادرشان به خاک سپرده شد. هزاران نفر از جمله هنرمندان برجسته ایرانی مقیم خارج از کشور و جمشید دلشاد ی نخستین شهردار ایرانی در ایالت کالیفرنیا در مراسم خاکسپاری وی شرکت کردند. بازار شایعه داع شده بود .
تشیع پیکر مهستی هم قصه ساز شد و تمامی شبکه های ماهواره ای به جان هم افتادند برای پخش این مراسم این به اون بد و بیراه میگفت اون به این تنها چیزی که نبود فاتحه که به روح آن مرحوم برسد چرا؟؟؟؟!!!!! چرا برای این که آقای امیر قاسمی پسر یکی از ساواکی های زمان شاه چنان نمایشی ترتیب داده بود که پایه خنده ی خیلی ها ----از شبکه ها بگیر تا مردم
چرا؟؟؟مسخره ترین تشیع جنازه ای بود که انجام شده بود
تشیع جنازه ی مهستی چه داستانها و چه حکایتها به همراه داشت همگان میدانند و احتیاج به گفتن
نیست ....
شایع شده بود که پول هنگفتی به سحر دختر مهستی پرداخت شده بود تا فقط و فقط طپش امیر قاسمی حق پخش مراسم را داشته باشد .
شایع دیگر آن که مهستی تغییر دین و مذهب داده است که واقعا شایعی بیش نبود چرا که همانگونه که یک مسلمان را به خاک میسپارند مهستی هم به خاک سپرده شد .
شایع دیگر این که عاشق کسی شده است که پسرش محسوب میشود .
. وقتی آدمی از همه چیز نا امید میشود به همه چیز متوسل میشود .
او فقط یک بار رفته بوده کلیسا و دعا خوانده بود ---کردنش ارمنی
در ایران صبح روزی که مهستی مرد طرفدارانش برایش خرما در مغازه ها گذاشتند اما وقتی این شایعه شد که او مسیحی شده تمام خرماها را ملت برداشتند .
خلاصه شایعه پشت شایعه ...امیر قاسمی
از ماشینهای --- لی موزین استفاده کرده بود ---که دنبال هنرمندان میرفتند و آنها را سوار میکردند و به مجلس می آوردند.
یعنی میخاست با کلاس باشه بدتر آبروریزی شد
فقط مردم از هنرمندان توقع نداشتند که در نمایشی که امیر قاسمی به راه انداخته بود شرکت کنند . لیلا فروهر و خیلی از هنرمندان دیگر از این حرکت زشت خجالت زده شده بود و طی مصاحبه ای از مردم عذر خواهی کردند
هنرمند اگر مردمی خودش را معرفی میکند باید مردمی هم به خاک سپرده شود .
ایرانیهای مقیم ان جا یکی یکی آن جا را با دلخوری ترک کردند .
تا جائی که دخترش از مردم عذر خواهی کرد .
روحش شاد یادش گرامی
قزاق
