یک حرکت ممکن است اثرات نامطلوبی به دنبال داشته باشد ...ماینر یک جراح ارتش آمریکا بود ......

ویلیام چستر ماینر  امریکائی


شاید تعجب کنید از این که :

بخش اعظم دیکشنری اکسفورد توسط یک قاتل امریکائی هنگامی که در تیمارستان روانی بستری بوده نوشته شده است .

بله واقعا این طور است .

بعضی اوقات ادمی به جائی میرسد که تصورش را هم نمیتواند بکند .

ویلیام چستر ماینر ژوئن 1834 در رسری لانکا متولد شد .

26 مارس 1920 در گذشت در سن 85 سالگی

زندگیش بسیار غم انگیزه اگر بخواهیم از جنبه های معنوی به آن بنگریم .

ماینر پدرش یک میسیونر کلیسا از ایالت نیوانگلند آمریکا بود که در آن کشور فعالیت میکرد ماینر خواهر و برادر ناتنی زیادی داشت و شاید خیلی از رفتار هایش را از پدرش  به ارث برده بود .

او یک جراح ارتش ایالات متحده بود و یکی از بزرگترین مشارکت کنندگان نگارش  فرهنگ انگلیسی آکسفورد بود  او هنگام انجام این مشارکت بزرگ در تیمارستان  بود .

زندگی عجیبی داشت او سال 1863 فارغ التحصیل آناتومی تطبیغی شد از دانشکده ی پزشگی ییل

سال 1864 در نبرد ویلدرنس حضور یافت . نبردی که تلفات بیشماری داد .

او در هنگام خدمت در ارتش آمریکا یک سرباز   ایرلندی را تنبیه کرد و روی بدنش حرف  ف   یعنی فراری  داغ کرد بر روی بدنش

او آن سرباز را با حرف   ف   داغ کرد و از آن به بعد عذاب کشید و توهمی شد . خیلی این کار روی روانش اثر نامطلوب گذاشته بود . وقتی جنگ داخلی آمریکا تمام شد به نیویورک منتقل شد . آن جا منطقه ی سرخ نظرش را جلب کرد .

بیشتر ساعات بی کاریش را با تن فروشان سپری میکرد .

به همین خاطر و رفتارهای ناشایست او را به ناحیه ی دور افتاده در فلوریدا موسوم به دسته ی ماهیتابه اعزام کردند .

در سال 1868 میلادی در تیمارستان سنت الیزابت که یک تیمارستان مجانین در واشنگتن دی سی بود بستری شد 18 ماه آن جا بود اما هیچ بهبودی حاصل نشد تازه بدتر هم شده بود

سال 1871 به انگلیس رفت . در منطقه ای فقیر نشین در لندن زندگی کرد خیلی بی بند و بار شده بود

او توهمی شده بود و حرفای عجیب و غریب زیاد میزد یکی از آنها این بود که :

سال 1872 میلادی جرج مرت مردی که سرپرستی همسر باردارش و شش فرزند را بر عهده داشت و در یک روز کاری که عازم محل کار خود بود با شلیک گلوله کشت ...

او مدتی  را در زندان محلی گذراند ولی به علت جنون مجرم شناخته نشد و به تیمارستان فرستاده شد .

در تیمارستان برادمور از آن جائی که از مزایای بازنشتگی استفاده میکرد دیگر فرد خطرناکی نبود و جای نسبتا راحتی به او دادند .

به او اجازه دادند که کتاب بخرد و بخواند . جالب این جاست که همسر کسی که کشته بود برایش هر دفعه کتاب قدیمی میاورد و به او میداد تا بخواند ...

ماینر مکاتباتی با فروشندگان کتاب در لندن داشت خبردار شد که برای نگارش یک واژه که بعدها فرهنگ آکسفورد نام گرفت به دنبال داوطلب میگردند . او تمامی عمر خود را صرف به ثمر رساندن این پروژه کرد و موفق شد .


او با خواندن کتابهای قدیمی دست به نگارش و نقل قول ها و عباراتی زد که نشان میداد یک واژه ی بخصوص در جمله چگونه به کار میرود ....


وضع ماینر روز به روز بدتر میشد دائم توهم میزد میگفت :

میخواهند مرا بدوزدند و به یک جای دور مثل استانبول ببرند و او را وادار کنند که به کودکان تجاوز کند .

این توهم چنان در ذهنش نقش بسته بود که آلت تناسلی خود را با چاقوئی که هنگام کار بر روی واژه نامه در اختیارش گذاشته میشد  برید .

 با بدتر شدن وضع جسمانی اش و با حمایتهای دکتر موری در سال 1910 میلادی و با دستور  مستقیم شخص وینستون چرچیل

وی را از تیمارستان ازاد کردند . از آمریکا دیپورت شد مجددا

ماینر ذوباره باتشخیص زوال عقلی زودرس در تیمارستان سنت الیزابت بستری شد . 1919 میلادی به سرای سالمندان ئچار جنون منتقل شد و در 26 مارس 1920 میلادی در سن 85 سالگی  در شهر هارتفورد در گذشت .


                                                                                                 من الله التوفیق