سقوط آزاد جولیان کوپکه  پرواز لاتسا 508

جولیان
جولیان کوپکه 17 ساله از هواپیمایی که بر اثر صاغقه به مخزن سوختش در حال سقوط آزاد بود نشسته روی صندلی به بیرون پرت شد .

او از فاصله 3000 متری به زمین برخورد کرد وتنها مسافر پرواز لانسا 508 بود که زنده ماند .

نکته این است که :

گروه تجسس او را نیافت بلکه جولیان 9 روز در امتداد رودخانه و جنگل راه رفت تا گروهی چوب بر را یافت و زنده ماند .


جولیان کوپکه هفده ساله وحشت سقوط آزاد را در شب کریسمس طوفانی سال 1971 تجربه کرد.
او در یک هواپیمای مسافربری که شهر لیمای پرو را ترک می کرد روی یک صندلی کنار پنجره نشسته بود.
او به همراه مادرش که بین او و یک مسافر دیگر نشسته بود عازم شهر پوکالپا در جنگلهای آمازون بود.
تلاطم ناشی از طوفان موجب تلو تلو خوردن هواپیما شده بود.
بعد در لحظه ای وحشتناک صاعقه ای به یکی از مخازن سوخت هواپیما اصابت کرد و بال سمت راست هواپیما را متلاشی نمود.
پرواز لانسا 508 دچار سقوطی عمودی شده بود و در راه سقوط از هم متلاشی و تکه تکه می شد.
همانطور که ورنر هرزوگِ، فیلمسازی که فیلم مستندی از تجربه جولیان ساخت، شرح داده است «جولیان نبود که هواپیما را ترک می کرد بلکه هواپیما بود که جولیان را رها می کرد». چیز دیگری که جولیان متوجه شده بود این بود که او در حال سقوط آزاد بود و هنوز هم با کمربندی ایمنی اش به صندلی خود بسته شده بود.

او به یاد می آورد که با سر به زمین افتاده و کمربند ایمنی اش در کمرش فرو رفته بود.
تاق جنگل تاریک و سرسبز به سرعت زیر پای او از هم گسسته می شد.
در همان لحظه جولیان از هوش رفت.
وقتی صبح روز بعد به هوش آمد، خود را کف جنگل و بسته به صندلی اش یافت

با یک استخوانهای ترقوه شکسته، زخمی روی بازوی راست، و چشم راست متورم به دنبال کمک در جنگل بارانی انبوه شروع به حرکت کرد.
تنها منبع غذایی اش مقداری شکلات بود.
سرانجام جوی آب کوچکی پیدا کرد.
در آن لحظه یاد حرف پدر زیست شناسش افتاد که سالها پیش به او گفته بود «اگر جویباری را دنبال کنی، به جوی بزرگتری تبدیل خواهد شد و همینطور بزرگ و بزرگتر خواهد شد تا سر انجام تبدیل به رودخانه ی بزرگی می شود.
رودخانه را دنبال کن تا سرانجام به محل زندگی انسانها برسی.» در طول چند روز جویبار را دنبال کرد و به رودخانه رسید و از مارها سمی، حشرات، پیراناها و کرکودیلها نترسید.
کرم ها شروع به خوردن گوشت بدنش در محل زخم بازویش کرده بودند.

فتاب سوزان موجب سوختگی درجه 2 پوستش شده بود.
در روز دهم به سختی می توانست سر پا بایستد.
سرانجام به گروهی از چوب بُرها رسید که اول فکر کردند او یکی از الهه های اسطوره ای آب است.
آنها به سرعت به جراحات او رسیدگی کردند و به او کمک کردند به محل امنی در شهر بازگردد.
جولیان تنها بازمانده ی سقوط هواپیما بود.