ناپلئون بنا پارت




زاده 15 اوت 1769   در جزیره کرس مدیترانه آن زمان این جزیره جزء  حکومت جنواواقع درایتالیای امروزی بود بعدها به اشغال فرانسه در آمد .
 پدرش کارلو بناپارت و  مادرش لتیزا رومولینو
 فرزند چهارم خانواده از 11 فرزند است
وفات پنجم ماه مه 1821
   تبعید    جزیره سنت هلن
نام همسرش ژوزفین
تنها  خصلت بدش این بود که می خواست اندیشه های خود را به زور اجرا کند

  ناپلئون   به همراه برادرش برای ورود به دانشگاه عازم «بورگوندى» شد. یک سال بعد، ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت، ولى برادرش او را همراهى نکرد.

وی از بهترین دانشجویان علوم نظامى در دانشگاه بود

  او به ارتش لوئی شانزدهم پیوست  به صف سلاحها در «والنس» رفت و تعلیمات ارشد نظامى را گذراند. پس از آن با درجه ستوان دومى راهى «کروسیکا» شد.

با مرگ پدرش به زادگاهش برگشت در سال 1786او طی سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰، در «آکسون» به پرورش دیدگاههای انقلابى خود پرداخت و به جنبه های گوناگون آن فکر کرد.

ناپلئون در سال ۱۷۹۱ به «والنس» منتقل شد، در تابستان ۱۷۹۲ به پاریس آمد و  پس از آن، دوباره به «والنس» بازگشت تا شاهد اختلاف میان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در  ارتش فرانسه باشد.

انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثیر چندانى بر وی نداشت، چرا که او دیگر با سلطنت طلبان ابراز همدردى نمی کرد و از سوی دیگر، فرد سیاسى و انقلابى هم نبود. در سال ۱۷۹۲، فرانسه وارد جنگ پروس و اتریش شد و انگلیس در سال ۱۷۹۳ کنترل «تولون» را به دست گرفت. ناپلئون پس از نقش آفرینی برای شکست انگلیسی ها به درجه ژنرالى رسید و با «آگوستین روبسپیر»، برادر کوچکتر ماکسیمیلیان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاکوبنهانبود، ولى از حمایت سیاسى آنها برخوردار شد.

سقوط ژاکوبنها در ۱۷۹۴ باعث شد تا ناپلئون نیز به زندان بیفتد، اما پس از ۱۰ روز به دلیل اینکه هیچ گونه مدرکى بر ضد او پیدا نکردند، آزاد شد.
با وجود فراز و نشیب هایی که در  ارتش ناپلئون وجود داشت، زمانی که از او خواستند تا عمارت باغى شاه یا «تویلرى» را حفاظت کند، شورش دوم را با موفقیت سرکوب کرد و به سرپرستى نیروهاى امنیتى حاضر در پاریس گماشته شد.

وی در زمستان سال ۱۷۹۵ با ژوزفین» - ازدواج کرد و چند روز پس از آن، همسر خود را در پاریس تنها گذاشت و به قصد جبهه هاى جنگ، راهى ایتالیا شد.

وی پس از کسب پیروزیهاى زیاد در ایتالیا به فرانسه بازگشت و در پاریس از او به عنوان قهرمانى یاد مى کردند که هم در جنگ و هم در صلح، پیشتاز است.

 در سال ۱۷۹۸ با ارتش ۳۵ هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسکندریه را به تصرف خویش درآورد. بعد از آن به قصد تسخیر قاهره به راه افتاد و در نزدیکى «العدم» با نیروهاى مصرى وارد جنگ شد و با کمترین تلفات، جنگ را به سود خود پایان بخشید.
ناپلئون در سال ۱۷۹۹ به پاریس رفت و طى کودتایى، حکومت را سرنگون کرد و در راس هیات ۱۳ نفرى، دیکتاتورى خود را آغاز نمود. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سرکوب جنگهاى داخلى، ناپلئون به یکى از قدرتمندترین دیکتاتورهاى تاریخ فرانسه تبدیل شد.

وی در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگلیس را داشت، ولى به اتریش و روسیه رفت و شکست سختى را به آنها تحمیل کرد. ناپلئون تا سال ۱۸۰۷، تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و با شکست سوئد، وارد لهستان شد.

تنها قدرتى که در منطقه و در مقابل ناپلئون باقى ماند، انگلیس بود.حمله به انگلیس کرد و شکست سختی خورد .  وی در ۱۸۱۲ نیز به روسیه حمله کرد، ولى نتیجه آن، شکست ارتش ۵۰۰ هزار نفرى فرانسه بود.
امپراتورى قدرتمند ناپلئون، به همان سرعت که شکل گرفت، به همان سرعت نیز از هم گسیخت. او در سال ۱۸۱۵ به جزیره «البا» تبعید شد، ولى پس از گذشت۱۰ ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم، با یک هزار و ۲۰ مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. یکصد روز با آرامش سپری شد، ولى متحدان اروپایى دوباره حمله کردند و ناپلئون ناچار بود براى حفظ تاج و تخت خود به جنگ بپردازد. در ژوئن همان سال، ناپلئون با شکست سختى که در «جنگ واترلو» خورد به پاریس بازگشت و به  سنت هلن تبعید شد تا آخر عمر آنجا ماند و همان جا مرد در سال 1821


ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملکت داشت و هنوز از قوانین مدنى و اروپاى متحد او به عنوان «قوانین ناپلئون» یاد می کنند

کتاب جنگ وصلح شاهکار  نویسنده روسی لئو تولستوی  پیرامون اوضاع اجتماعی روسیه در زمان ناپلئون بناپارت بود .