خلاصه داستان, سریال ترکی روزی روزگاری


رواج فساد در غالب سریالهای  خوش آب و رنگ ماهواره ای

این سریال به زبان ترکی  160 قسمت است

روزی روزگاری

سریالهای ترکی اگه دویست قسمت باشه 10 قسمت ش کل مطلب را میرسونه بقیه اش کش به مقدار زیاد است 

اگه پنج قسمت اول سریال را با پنج قسمت پایانی ببینید انگار کل سریال را دیده اید . خلاصه این که حیف وقت و چشم که روی این سریال ها بگذارید . اولا تمام سریالهاشون از اون حریم سلطان بگیر که تاریخی بود  تا بقیه

همه اش این واسه اون نقشه میکشه اون واسه این نقشه میکشه...  با احساسات بیننده فقط وفقط بازی میشه اول سریالهای هندی اشگ مردم را در می آورد ترکها زدند رو دسته هندیا ...آپلود عکس


 روزی روزگاری

اشتباههای جمیله

1 ) وقتی نامه راپیدا کرد نباید اصلا بروی خود می آورد

2) وقتی که دید کارولین صورت علی را بوسید چاقو ماهیگیر را بر نمی داشت و اونو نمی زد خیلی راحتر میتوانست علی را به خانه باز گرداند



3)رفتن جمیله به زندان الگوی بدی شد برای بچه هاش

4)رفتار جمیله با عثمان نشان دهنده ی این است که با اون سه تای دیگر هم همین طور برخورد کرده واین اصلا درست نیست



یکی از گرایشهای مرد به طرف زن دیگر اینه که زنش همه اش بوی پیاز داغ بده به جای عطر-- و جمیله فقط و فقط فکر شکم بچه ها بود و با اینکه زن یک کاپیتان بود یک دست لباس بیشتر نداشت هم تو خونه می پوشید و هم بیرون / اینو زمانی میفهمد که دیگر کار از کار گذشته جمیله را قبل و بعد ببینید ....


این مجموعه  با اشتباهاتی که جمیله انجام میدهد باعث می شود این همه بلا به سرش بیاید . علی مردیست که جمیله در سن کم با او ازدواج کرده بود .او را با رفتار تند و عصبی هائی که در زندگی انجام داده  جمیله را ترسانده و این ترس هنوز در وجودش است با این که ازش جدا شده .



مسئا ئل این خانواده همه از اشتباههای جمیله و علی  شکل میگیرد . جمیله زنی بسیار خوب و مهربان است وظیفه ی مادریش هم به خوبی انجام میدهد .دقت کنید فقط پلین توانست تحصیلات دانشگاهی داشته باشد .چرا ؟ چون پدر بالای سرش بود و جرات این که جز درس به چیز دیگری فکر کند را نداشت . بقیه همه تا سیکل خواندند و درس را ول کردند . چرا ؟ چون جمیله سخت گیری نمیکرد هیچکدام نتوانستند ادامه تحصیل بدهند و مدرکی بگیرند .

اما در مقابل اشتباه هایی که بچه ها انجام میدهند خیلی جدی برخورد نمی کند و این باعث این همه مسائل برای کل خانواده شد .

علی بسیار مغرور است و حرف اول را در خانواده اون میزند .


وقتی این زن در زندگیش پا میگذارد خود علی متوجه این مسئله است که بچه دارد و سعی میکند یک جورائی به کارولین بفهماند که اینجا اروپا نیست ترکیه است و قوانین این جا با اونجا خیلی فرق دارد .



اما اشتباه جمیله باعث میشود که مسئله پشت مسئله واسش بوجود بیاید .بچه ها بد جور با پدر برخورد میکنند  پدرشان را بمباران حرفهای توهین آمیز میکنند بد و بیراه به پدرشان میگویند . و این باعث میشود که علی آنها را تنبیه کند و هر آنچه به آنها داده را بگیرد و به خانه ای  که نیمه ساز است می اندازد . ayca bingol 2 سریال روزی روزگاری   تصاویر




علی لج میکند و حتی عروسی باشکوهی برگزار کند.  علی مردی عصبی بوده و سر هر چیزی دادو فریاد میکند و با فریاد میخاهد حرفش را به کرسی بنشاند . اولا باید دید علی در بچه گی با چه مسائلی روبرو بوده است چون تمام رفتار بشر همه وهمه از بچه گی سرچشمه میگیرد

و اثر نامطلوب آن وقتی بزرگ میشود نمایان می شود .

در وسطای فیلم عثمان پسر بچه ی خانواده عاشق دختر بچه ای می شود و جمیله  به جای این که بچه را

از این کار منع کند  و  او را توجیه کند  که الان اصلا وقت این حرفا واسه سن او نیست



با بچه جوری رفتار می کند که اینگار کار درستی انجام میدهد .

از این جا باید فهمید که مته و پلین و آیلین هم باهاشون همین جور رفتار کرده است . نتیجه این که خود جمیله باعث این همه اتفاق در زندگی بچه هایش میشود تربیت نادرست

برخورد نادرست ...این جا تربیت بچه ها به عهده ی جمیله بوده نه علی پس اشتباهات جمیله باعث این همه مکافات در آینده برای بچه هایش



میشود . پلین و آیلین با وجود داشتن شوهر عاشق کس دیگری هستند .


سریال روزی روزگاری

هر دو خواهر ازدواج میکنند نه با کسی که دوستش داشتند  هیچ اجباری هم در کار نبوده خودشان خواستند


سریال روزی روزگاری


آیلین عاشق برادر شوهرش است اما با مراد ازدواج میکند حتی سونر به او می گوید اگر نمی خواهی بله نگو ... او لج میکند واسه این که سونر را بسوزاند  زن برادر سونر میشود . و بعد با سونر رابطه برقرار میکند ..... وقتی از مراد جدا میشود قبل از ازدواج از سونر حامله میشود  ./ و وقتی که بساط ازدواج آن دو فراهم میشود برادر سونر به او زنگ میزند و سونر میرود که مراد را به عروسی بیاورد که مراد با شلیک به خودش به او میگوید این هم کادو ازدواج شما  و سونر وقتی عاقد می آید نه میگوید و آبروی آیلین و خانواده اش را بد میبرد جلوی آن همه میهمان /   حاملگی آیلین  با اعتراض شدید خانواده روبرو میشود میگوید میخواهم بچه را به دنیا بیاورم . علی میگوید جمیله آبروم میرود میگوید نمی دانی حس مادر شدن چه حسی خوبی است ما که آبرومون رفته اینم روش-- سونر بعد از خودکشی سونر میخواهد خودش را بکشد دارائیش را وصیت میکند که به سلیمان و آیلین بدهند که سلیمان اونو از این کار باز میدارد . آیلین دکترش از او خوشش میاد ..و با او در رابطه است .  خانم دکتری که در همان بیمارستان است و عاشق سونر شده به سونر میگوید که آیلین حامله است سونر خوشحال میشود و به دنبال آیلین میرود ولی آیلین دیگر به او اعتماد نمیکند و سونر را پس میزند به طوری که به سونر میگوید بچه ماله تاروکه اما سونر قبول نمیکند خلاصه واقعیت را آیلین میفهمد و برمیگردد به طرف سونر ....

آیلین  میمیرد     پزشگان به او هشدار داده بودند که جانش به خطر می افتد اگر بچه را سقط نکند, سونراز بچه خوشش نمی آید چون با آمدن او آیلین را از دست داده . سلیمان عین یک پدر به بچه ی آیلین رفتار میکند وسعی میکند که سونر را به زندگی برگرداند . ...

سریال روزی روزگاری


پلین هم به خاطر معشوقه اش به شرطی که هاکان  برایش میگذارد تن در میدهد و برای نجات احمد راضی به ازدواج با او میشود .



خوب حالا یک بچه دارد وهاکان هم بسیار خوب و مهربان است و برای راحتی پلین و بچه اش هر کاری انجام میدهدو یک زن به غیر از این چی میخاد ؟؟؟


اما پلین  وقتی بعد از چندین سال  معشوقه اش  احمد برمیگردد .

دوباره روز از نو روزی از نو ....یادش می رود بچه دارد ...


او اگر بچه اش را دوست داشت هرگز با دیدن معشو قه ی ثابقش دوباره به هم نمی ریخت با وجودی که شوهرش پسر مرد سرشناسی است و میتوانست  بهترین زندگی را داشته باشد اما چون عاشق پلین بوده دست از همه چیز شسته و برای خوشبختی پلین هر کاری میکند .



اما پلین با دیدن معشوقه اش بچه و شوهر یادش میرود و به دنبال دلش میرود تازه تو دادگاه میگه آخه اون مریض بود من رفتم ازش نگهداری کنم آخه زنی که شوهر دارد و یک بچه ی کوچک ...بچه را رها کرده و می رود معشوقه اش را نگهداری کند و اگر شوهرش نمی فهمید شب را هم حتما آن جا میماند .تمام سریالها همه اش خیانت زن شوهر دار ...اون قشنگترین سریالهایشان هم امکان ندارد خیانت در آن نباشد . (اشاعه ی فساد)


از هاکان طلاق میگیرد سرپرستی بچه به هاکان داده میشود   هاکان هم انتقالی به آلمان میگیرد  و فردای آن روز موقع حرکت پلین میاد و به او میگه که احمد را برای همیشه فراموش میکنم هاکان از او میخواهد که جلوی خانواده اش این قول را بدهد و او این کار را میکند . هاکان منصرف میشود . پدر هاکان بچه را می دزده و طی تماسی به هاکان میگه اگه بچه را می خواهی باید پلین را طلاق بدی و پیش من بیائی . اما هاکان میگه من پیشت میام و هرکاری بگی انجام میدم اما باید بچه را به پلین بدهی که با اعتراض شدید پدر روبرو می شود .وقتی احمد بچه را پیدا میکند هاکان میرود پیش پدرش و میگه میخاستی به زنم بفهمونی من بیعرزه ام و به باباش میگه منو واسه همیشه از دست دادی و میرود . بچه را به پلین میده و به احمدم میگه مواظبشون باش . از اونطرفم دوست پلین عاشق احمد میشه و وقتی میبینه هاکان بچه را به پلین داده و میخواهند با هم ازدواج میکنند بسیار ناراحت میشود پلین هم اصلا گذشت نمیکند که دوستی که این همه لطف بهش کرده کنار بکشد و بگذارد دوستش با احمد ازدواج کند . اینجا دوست پلین خوب اونو میشناسد از زندگیش برای همیشه کنار میرود و احمد را میدهد به پلین که هم شوهر و هم بچه داره . پلین دوباره برگشت به کار میشه که کنار احمد باشه ....

اما زن احمد می شود .غافل از این که این بچه وقتی بزرگ می شود چه جوابی برای دخترش دارد که بدهد ؟؟بگه باباش معتاد بوده ---بگه الکلی بوده ---بگه زن باز بوده ---زهرا وقتی میفهمد که هاکان پدرش است از پلین مادرش متنفر میشود و به طرف پدرش کشیده میشود و ازشش جدا نمی شود . زهرا عکسای پدرش را میبیند و دلش برای پدرش میسوزد .احمد جزء حزبه کمونیست بوده و کشته میشود وقتی با هاکان با ماشین میرفتند با شلیک گلوله ای از پای در می آورندش . نمیشود خانه ای را خراب کرد و رو خرابه های آن خانه زندگی ساخت این جا احمد تقاص کاری را که در حق هاکان کرد را بد پس میدهد و به درک واصل میشود .زهرا دخترش دیالیزی میشود و کلیه کارولین به او میخورد . شرط کارولین برای کلیه دادن این است که هاکان او را بگیرد...در نهایت این کارولینه که بازنده و تحقیر میشه چون پرستار آیلین به زهرا کلیه میده وکارولین به خاطر هاکان همون لحظه از زندگی هاکان دور می شود . این زن با همین عشوه گریها بلخره  پسرش مصطفی را بزرگ میکند . در واقع علی زندگیش را نابود کرد در صورتی که میتوانست مثل بقیه فقط باکارولین  باشه ---علی زنی را آورد ترکیه که تمام مردای ثروتمند ترکیه را به طور زد 


...................

سر انجام دوباره هاکان و پلین ازدواج میکنند .سریال به سمت و سوی دیگر سوق پیدا میکنه و در قسمت سوم بعد از غرق شدن علی کلا عوض میشود . پلین  هی طلاق میگیرند هی برمیگردند  پلین 4 سال زن هاکان میشود 4 سال زن احمد هی عین توپ فوتبال پاس کاری میشود . هاکان وقتی به زندان میرود تو زندان یکی را میکشد و باعث میشود چند سالی زندان بماند . حالا زن احمد است و اصلا به بچه اش نمیگوید که پدرش احمد نیست . حالا که هاکان از زندان بیرون آمده نمیداند چه جوری به بچه اش بگوید که احمد پدرش نیست . هاکان گفت زهرا را زندان نیاورد نگفته بود که بهش نگه پدرش کیه اینم چوب مردونگی شو خوردن . اگر کارولین در این سریال یک کار درست انجام میدهد اینه و باید بهش درود فرستاد . چون هیچوقت پلین به زهرا نمی گفت هاکان پدرش است این کار صوابی بود که کارولین کرد . درسته نقشه است اما این کارش باعث میشه هاکان بچه اش را به آغوش بگیرد و آن را بو کند .


مته خانه را به آتش میکشد و باید تاوان کارش را پس میداد به زندان رفت



و آن همه اتفاق واسش پیش آمد این کافی نبود به جای این که کمک حال مادرشان باشند تو این شرایط بحرانی مادرشان... دنبال هوسهای خودشان هستند .خنده دار ترین جای این سریال آن قسمت است که پلین به مادرش میگوید کار پیدا کردی ؟؟؟به جای این که بچه ها کمک مادرشان کنند  هم کار کنند هم درس بخوانند از مادرشان میپرسند کار پیدا کردی ؟

جمیله برای سیر کردن شکم بچه هایش کلفتی هم میکند .این جا جمیله کار میکند شش نفر که میتوانند جائی از زندگی را بگیرند فقط میخورند .و دنبال هوسهای خودشان هستند 

مته عاشق معلم موسیقی اش می شود  اما او بر اثر سرطان میمیرد .و بعد ها هم عثمان  عین مته عاشق کسی میشود که خیلی بزرگتر از خودش است  و در حقیقت هر دو برادر عاشق دختری به نام عایچه میشوند . ماهیگیر عاشق جمیله می شود و شب عروسی علی ماهیگیر را میکشد و مادرش هم به علی شلیک میکند . ماهیگیر میمیرد و جمیله صاحب ثروت  که از ماهیگیر به او میرسد  میشود .

عکس های مته در سریال روزی روزگاری


مته عاشق دختری به نام نهال می شود که پدر و مادرش او را به عقد  کس دیگری در آورده اند .  اما مته با دزدیدن زنی که حالا شوهر دارد

قرار فرار میگذارند  با هم فرار میکند  در بین راه در پمپ بنزین شوهرش پیدایشان می کند و دعوای شدیدی با مته میکند

که نهال با اسلحه شوهرش را میکشد و جفت به زندان می افتند در نهایت معلوم میشود که نهال او را کشته و مته آزاد می شود و نهال به زندان می افتد . مته توسط سلیمان هر روز به ملاقات نهال میرود و برای او وکیل میگیرد .  نهال در زندان توسط یک زندانی که پول گرفته بوده او را بکشد جوری کتکش میزنند که صورتش بی ریخت می شود و هر چه مته میاد ملاقات قبول نمی کند او را ببیند . و وقتی هم آزاد می شود مته حلقه میخره که آزاد شد دستش کنه که ...نهال بدون این که مته ببینتش از در پشتی زندان بیرون میرود . مادر نهال به مته میگه که دخترم کل صورتش از بین رفته و واسه همین نمیخاد تو ببینیش ...نهال را بلخره میبیند و میگوید اگه صورت من این طور شده بود تو منو ول میکردی ؟ سر انجام نهال مته را ول میکنه و میرود آلمان . در تیزر سوم مته از گروهش جدا میشود و مغازه سی دی فروشی باز میکنه و در نتیجه با عایچه آشنا میشود و عاشق او میشود اما برادر عایچه مخالفت میکنه .... رفتار مته عین باباشه

تمام خصوصیات اخلاقی و رفتاری پدرش را دارد .


جمیله

کنان با ترفندهائی سهام سهمامداران را خریده و در این راه یکی از آنها هم میکشند .  و ضرر وزیان شرکت را باید جمیله بدهد و کنان زیر بار ضرر نمی رود چون میگوید جمیله باعث شده شرکت این  همه ضرر کند .  سهم جمیله را با کمترین قیمت خریده و به نام مادرش می کند و به علی میگوید که این زن آمریکا زندگی می کند علی از این که کسی در امریکا زندگی کند و سرمایه گذاری در ترکیه می کند شک می کند و دنبال کار را می گیرد او فهمید یک خبرائی هست . جمیله کار خانگی قبول میکند . و سفارش میگیره که کارولین میفهمد . (درهمین گیر و دار هم مادر علی کاپیتان هر کاری میکند که جمیله علی را ببخشد   . علی هم میخواهد هر جور شده جمیله اونو ببخشد ).

کارولین از کنان میخاهد که دیگر کسی به جمیله کار ندهد ./ در قبال این کار حرفای تلفنی علی با برادرش را به کنان میگوید که علی پی برده که کشتی به جائی که باید برود نرفته ..../ا ما جمیله  با پس انداز مادر شوهرش به فکر زدن کارگاهی کوچک میافتد و جائی را اجاره کرده و وسایل کارگاه را میخرد و شروع به کار میکند .

برادر علی را هم کنان راضی میکند و مقادیری پول به او میدهد تا مغازه ای راه بیندازد و در قبالش باید جنسهای قاچاق کنان را رد کند .کنان با پدر هاکان قاچاق اسلحه میکنند  کنان همسرش سلما را دو باره با دادن داروها ی خواب و دادن عروسکش به دستش سعی دارد که به او تلقیم کند که بیمار است  و وقتی سلما توسط علی میفهمد که چه اتفاقهائی در شرکت افتاده تصمیم میگیرد سهامش را به جمیله واگذار کند وقتی با تلفن به وکیلش میگفت که همه چیز را آماده ی امضا کند کنان میرسد و میفهمد و به اومیگوید که او هم باهاش میاد و همه اش به او می گوید که تو مریضی . خلاصه با سلما راه می افتد که سلما میگه این راه که راه شرکت نیست


کنان سلما را به آن خانه ای میبرد که خاطرات بد زندگیش را به یاد می آورد .سلما هر چقدر تلاش میکند نمی تواند و کنان به او قرص میدهد و او را میخاباند و عروسکش را هم بغلش میگذارد . وکیل جمیله طی تماسی با جمیله به او میگوید که کنان از دادگاه اجازه گرفته تا اموال سلما را به نام خودش بزند و میگوید سلما  را در همان خانه برده /  جمیله شک می کند و بعد از قطع تلفن به دیدن سلما میرود و علی هم با او میرود .سلما به جمیله میگوید مرا از این جا ببر که کنان میرسد و از این کار جلوگیری می کند .موقع دادگاه سلما چون حضور نداشت  تمام اموال سلما توقیف میشود و کنان بد جور کنف میشود .


جمیله سلما را از دادگاه  به خانه ی خود میبرد / کنان التیماتوم میدهد با پلیس میاید وزنش را میبرد .وقتی با پلیس به در خانه ی جمیله میرود سلما هنوز بیهوش بود پلیس اجازه ورود به خانه را داشتند به خانه ی آنها میریزند و همه جا را جستجو میکنند در اتاقی که سلما بود عثمان به او میگوید بیدار شد اما موفق نمیشود اما با خواندن سرودی که سلما دوست داشت بیدار میشود ووقتی پلیس به آن اتاق میرود میبیند سلما دارد با عثمان آواز میخونه . او میگوید خودم این جا آمده ام الان هم سرما خوردم / کنان میگه اون مریضه پلیس در جواب میگوید تو مریضی تو دیوانه ای نه ایشان / بد جور تو کاسه و کوزه و نقشه هایش همه نقش بر آب میشود . سلما میگوید تمام سهامم را به جمیله میدهم . کنان سعی میکنه دوباره دل سلما را بدست آورد که سلما محکم میزند تو گوشش. علی کاپتان هم کنان را بد میزنه چون به زنش میگوید بی ناموس . هر چه کنان نقشه میکشد نقش بر آب میشود و وقت دادگاه سلما تمام املاک سلما به سلما باز گردانده میشود و وکالتش از کنان را هم پس میگیرد .......

علی فردا که میرود شرکت کنان میگه تو اخراجی علی هم به او میگوید از همه چیز خبر دارم .

کنان با کارولین رابطه برقرار میکند جمیله آنها را میبیند و نمیگذارد علی ببیند . شب به مادر شوهرش میگوید که کارولین را با کنان دیده است . مادر علی به کارولین میگوید باید بچه و شوهرت را ول کنی و بری وگرنه به شوهرت میگویم به کنان رابطه داری ...مادر علی میفهمد که کارولین در شرکت کنان کار میکند و آنچه باید ببیند را میبیند . کارولین را

کنان از شرکت بیرون میکند و به او میگوید تکلیفم که باسلما روشن شد او را میگیرد . کارولین در بیمارستان زمانی که میرود واکسن بچه اش را بزند آیلین را میبیند واز قضیه ی حاملگی آیلین خبردار میشود . به خانه ی آنها می رود و به آنها میگوید که میدانم آیلین حامله است .گفت اگه از رابطه من با کنان چیزی نگوئید منم چیزی نمیگم...کارولین بچه اش را برمیدارد و میرود با کنان . علی و برادرش میفهمند در کشتی اسلحه است به برادرش میگوید به پلیس زنگ بزند اما افراد کنان آنها را میگیرند و بد کتک میزنند .کارولین آنها را نجات میدهد و فراریشان میدهد .بعد به خودش شلیک میکند و میگوید که علی مرا زده /علی و برادرش فرار میکنند و جریان را به جمیله میگوید . جمیله میفهمد که بابای هاکان هم در این کار دست دارد .کنان خیلی سنگ سر راه جمیله می اندازد . جنسای جمیله را کاری میکند کسی ازش نخرند .وام را میرود میگه بهش ندهند ...علی مادر کنان را میدوزد و زنگ به کنان میزند که پروندهای شرکت را اگه نده مادرش را میکشد .خلاصه پروندها را میگیرد .کنان هم تمام پولهای شرکت را میدوزدد و فرار میکند کارولین این دفعه به بابای هاکان گیر میدهد ..اما.خدا حافظ جمیله است . کنان بازنده میشود ..

علی کنان را در کشتی میبینه

طی حادثه ای کنان میمیره علی خودش را به دریا می اندازد و نجات میدهد .

اما علی نگران گذشته است واین که همه او را برای مرگ کنان شریک جمیله مقصر میدانند وفکر میکند جمیله هرگز حرفهایش را باور نمی کند .شب روزی که فردایش آیلین هم برای سزارین به بیمارستان باید برود علی به جمیله زنگ میزند و از او میخواهد برود پیش .جمیله میره شب اون جا میمونه صبح که پا میشود وصیت نامه علی را میبینه و دیوانه میشود . بلخره خودش را جمع و جور میکنه و میرود سراغ آیلین ....

علی خودس را به وسط دریا میرسونه و خودش را در دریا غرق میکند .

جمیله وقتی می فهمد حالت عصبی به او دست میدهد که چرا زودتر نفهمیده و علی را نجات نداده است

در واقع در یک روز هم آیلین را از دست میدهد و هم علی را


پدر و مادر الگو های بچه ها هستند  . هر عکسی عکس العملی دارد

هر کنشی واکنش

این پدر و مادرها  هستند که باعث میشوند بچه ها در آینده با مسائل زندگیشان چگونه برخورد کنند .

آدم خوبه در این سریال ظاهرا جمیله است . اما آنچه بر سر خودش و بچه هایش می آید همه و همه را شخص خود جمیله مرتکب شده است . نا گفته نماند که جمیله در این سریال چند خواستگار دارد . البته فیلم نامه نویس چون جمیله را خوبه جلوه داده است --- عشوه گریهای جمیله را نشان نمیدهد . چون به شخصیتی که برای جمیله درست کرده نمیخورد .

برخورد درست  با دختر و پسر از اشتباهات آنها جلوگیری میشود 


آپلود عکس


این سریالها جز ضرر برای خانواده های ایرانی هیچ چیز دیگری ندارد.فرهنگ و قانونهای ما زمین تا آسمان با ترکیه فرق دارد . تمام سریالهایشان خیانت حرف اول را میزند .و هیچ زن ایرانی نباید بگه زندگی منم عین جمیله است درایتی که زن ایرانی داردهیچ زنی ندارد.شاید مرد ایرانی زن دوم بگیرد اما هرگزامکان نداره کارهائی که علی با خانواده اش کرد یک مرد ایرانی انجام بده غیرتش اجازه اینکار را نمیده /هرگز  یک زن ایرانی زندگیش را با جمیله نمی تواند مقایسه کند .  

فقط می توان گفت نقش آفرینان این سریال بسیار زیبا نقششان را بازی کردند

راوی عثمان است   چند  قسمت دیگر این مجموعه را کش میدهند تا عثمان بزرگ  شود

و داستان به طرف انقلاب  ترکیه پیش میرود . قیافه جمیله را کارگردان چند ش آور کرده است . اما کارولین همان زیبائی هایش را هنوز دارد و با زرنگی بچه اش را بزرگ میکند . عثمان بزرگ می شود وشروع به نوشتن خاطرات  خود میکند و سریال وارد قسمت سوم میشود ....و داستان به طرف انقلاب  ترکیه پیش میرود . قیافه جمیله را کارگردان چند ش آور کرده است....این جاست که بیننده دیگر تمایلی به دنبال کردن سریال ندارد .


سونر هم بعد از چند سال با پرستار بچه اش بهار ازدواج میکند ....

///////////////////////////////////////////////////

باید گفت که علی با وجود چهار بچه از کارش از ریشه  اشتباه بوده و حالا اگر می خواهد یک جورائی اشتباهش را جبران کند . اگر جمیله بخواهد علی را ببخشد خیلی احمق است سختیهائی که در زندگیش کشید را به یاد بیاورد جواب سلام این مرد را هم نباید بدهد .آنقدر علی جمیله را ابله فرض کرده که ازش می خواهد بچه ی کارولین را هم او بزرگ کند این نهایت گستاخی یک مرد است که چنین چیزی از زن اولش بخواهد . گناه علی نابخشودنی است و نباید انتظار داشته باشه که جمیله بعد از این همه تحقیر او را پذیرا باشه او زنش را به کلفتی هم انداخت دیگه چی از جون این زن میخاد ............ ایراد دیگر جمیله اینه که جاریش که این قدر در حق او ظلم کرده را هنوز به خانه اش راه میدهد و حتی در عروسیهای دخترانش آنها را هم دعوت میکند در صورتی که میداند که زن برادر شوهرش هرگز با او خوب نبوده و جز دشمنی کاری در حقش نکرده ......گذشت خیلی خوب است این را منکرش آدمی نمی شود اما گذشت داریم تا گذشت ... کار علی هوس بود هوسی که به نابودی کل خانواده منجر شد . نه تنها خودش بلکه بچه هایش را هم بدبخت کرد ....کاری که او کرد یک حیوان انجام نمی دهد ...
جمیله باید بچه ها را به علی میداد نه خودش بچه ها را نگه دارد با بدبختی بزرگ کند علی برود عشق و حال

///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

درست است که جمیله اشتباهاتی داشته اما اونقدر نبوده که او و بچه هایش مستحق چنین تاوانهائی باشند ..Serial-Roozi-Roozegari-Final-4.تنها اشتباه جمیله با چاقو زدن کارولین بود. بعد این همه بلا سرش آمد.....پس در زندگی درایت داشته باشیم و مسائل زندگی را با درایت حل کنیم واسه هر کشوری چنین مسائلی پیش می آید .(اما یک مرد ایرانی اگر چنین کاری هم بکند هر آن چه دارد را به زن و بچه اولش میدهد).

پس ضرر را از هر طرف بگیری منفعت است . قبل از وقوع پیشگیری کنیمم

....

/////////////////////////////////////////////////////

به نظر من این قدر نمی شود بلا سر یک خانواده بیاید . نویسنده این فیلمنامه خیلی اغراق کرده است .این خانواده آنقدر بدبختی کشیدند و میکشند که تصورش برای بیننده غیر ممکن است . تا می آیند نفسی راحت بکشند باز یک اتفاق جدید در خانواده پیش می آید . سریال همه اش غصه و غمه / همه اش یک زن بدبخت را به تصویر میکشد .

ویلما الس بازیگر آلمانی نقش کارولین در روزی روزگاری مسلمان شد .


اولا که همه بچه ها بجز عثمان بزرگند و اگه هر کدامشان سر کاری میرفتند یعنی هم درس میخاندند و هم کار اصلا فقر را احساس نمی کردند .


Serial-Roozi-Roozegari-Final-1

در قسمت اول سریال که علی زن میگیرد فقط جمیله کار میکند و بقیه میخورند و هر کدامشان دنبال عشق و عاشقی خودشانند . وقتی این همه بدبختی سر یک خانواده می آید جائی برای عشق و عاشقی نمیماند .مثل معروف گرسنگی نکشیدی که عاشقی از یادت برود . خوب بلخره باید سریال را یک جورائی پیش ببرند . 

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

نظر کاربر عزیز کارولین

واقعا حرفاتون درسته

ممنون

نظر کاربر عزیز نیلوفر

من که نخوندم ولی طبق حرفه کارولین احمق حرفاتون درسته واقعا ممنون


//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

یک مرد هم امکان ندارد این قدر پست باشد .............

اگر از من بپرسید کدام مقصرند من میگویم هر دوشون مقصرند هم جمیله و هم علی

////////////////////////////////    ر---حسینی

با سپاس فراوان از شما عزیزان امیدوارم هر کجا که هستید شاد و خوشبخت زندگی کنید

سپاسگزارم از همراهی شما عزیزان  مخصوصا عزیزانی چون نیلوفر ...که بنده را شرمنده میکنند


سلیمان دوست صمیمی سونر
عکس های سلیمان در سریال روزی روزگاری



.

عکس عثمان برادر کوچکتر وقتی بزرگ میشود // گان کاپر جوانی عثمان را بازی میکند .

عکس های بزرگسالی عثمان در سریال روزی روزگاری