شعر نو از شاعر جوان فرهاد -ع

انار

اناری  پر ترک از شاخه افتاد

سر شب بیصدا تو حوض خونه


نفهمید و یهو پخش و پلا شد

همه دارو ندارش دونه دونه


تموم ماهیها تو حوض آن شب

صدائی توی تاریکی شنیدن


پریدن روی پاشویه نشستن

اناری پر ترک رو آب دیدن


انار پر ترک تنهای تنها

دلش صد تیکه شد تو اون سیاهی


یهو اون ماهیای با محبت

شدن بی رحم عین کوسه ماهی


به جون اون انار افتادن و ...آخ

نخوردن آبها اصلا تکانی


چی شد از آن انار تیکه پاره

نه جونی موند   نه دونی   نه خونی ؟


اناره یادش اومد اون شبا رو

که اون بالا بالا ها آشیون داشت


برای ماهی یا لالائی میخوند

لپی خندان دلی از غصه خون داشت


دلش خون بود مبادا تو دل شب

بیاد باد و رو آبا چین بیقته


نمی دونست که تیکه تیکه میشه

از اون بالا اگه پائین بیفتد


انار تیکه تیکه تازه فهمید

که دست مهربونش بی نمک بود


رفیقا م کاشکی روزی بفهمند

دل من اون انار پر ترک بود

///////////////////////شعر از فرهاد--ع //////////////////


این شاعر جوان بزودی مجموعه شعراش به بازار عرضه خواهد شد .

چند تا از اشعارش را  به من دادند .بر من منت گذاشته و اجازه دادند که از آنها در این وب استفاده کنم .


منم در لابه لای پستهایم این شعرا را خواهم گذاشت امیدوارم شما هم خوشتان بیاید . خیلی دوست دارم نظرتون را در این خصوص داشته باشم


کمال تشکر را از ایشان دارم و امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشد ...