پروانه امین افشاری با نام هنری حمیرا زاده ی تهران 

هنرمندی مهربان که در جوانی هم از ارث محروم شد و هم از خانواده طرد شد .
پدرش به شدت ثروتمند بود اما حمیرا را حمایت نکرد .
 حمیرا سه بار ازدواج کرد . در زندگی زناشوئی شانس نداشت  .
او بعد از انقلاب :
با گریم پیرزن و با ترسی که در دل داشت خاک ایران را ترک کرد .
به تومور مغزی مبتلا شد اما به طور معجزه آسایی در بیمارستان  نجات پیدا کرد . 
26 اسفند 1323 در یک خانواده ثروتمند به دنیا آمد . نامش را پروانه گذاشتند . اصالت آذری دارند .پدرش از زمین داران بزرگ آذربایجان بود 
پدرش 150 روستا داشت
ازدواج اولش در نوجوانی اتفاق افتاد .شوهر اولش فردی تحصیل کرده بود که به تازگی از المان برگشته بود .
پدر حمیرا به هیچ عنوان اجازه نمیداد دخترش پا به عرصه ی موسیقی بگذارد . تاسف  شدیدی داشت . 

حمیرا در 16 سالگی با نام نویسی در آزمون صدا تست داد و صدای حمیرا شانزده ساله  باعث حیرت و تحسین اعضای رادیو شد .

و تحت آموزش علی تجویدی و ملوک ضرابی قرار گرفت .او دو سال بعد در  18 سالگی به یک خواننده خوب تبدیل شد . 
اوایل 40  صبرم عطا کن را اجرا کرد . 

وقتی که صدای حمیرا را از رادیو شنید پدرش شناخت و تمام صفحات موجود در بازار تهران  خرید ودر خانه ی خودش انبار کرد تا کسی صدای دخترش را نشنود . حمیرا که خشم پدرش را دیده بود دست ازموسیقی کشید اما یک سال بعد یک سفر اروپایی برای پدرش پیش اومد .حمیرا حمایت مادرش را داشت .به موسیقی ادامه داد . دومین اثرش ترانه ای بود به نام سرگردان نام گرفت و بلافاصله قطعه ی بعدی به نام پشیمانم منتشر شد . 
پدر که برگشت با شنیدن اثر جدید دخترش او را از خانه طرد و از ارث محروم کرد . حمیرا از همسر اولش جدا و خشم پدرش را دیده بود مدتی را در خانه ی پسر عمویش که همسر هما میر افشار بود سپری کرد . تا با استاد پرویز یاحقی ازدواج کرد . 
بانو حمیرا هشت سال با پرویز یاحقی زندگی کرد و در این مدت اثار موندگاری اجرا کرد . از پرویز یاحقی هم جدا شد و ارتباطشان قطع شد . 
بعد با یک تاجر ازدواج کرد . 
پس ار انقلاب به دادگاه احزار شد و مورد مواخذه قرار گرفت . 
همسر سومش تاجر کراوات بود پس از انقلاب عملا بیکار شد . حمیرا تا اواسط سال شصت خورشیدی در تهران ماند .
به ناچار در اواخر سال 1360 به تنهایی و به صورت ناشناس  با گریم صورتش در  غالب یک پیرزن به همراه دختر دو ساله اش خاک ایران را برای همیشه ترک کرد . 
از افغانستان به پاکستان بعد به اسپانیا و بعد از اون به کاستاریکا رفت . 
او در کاستاریکا دچار افسردگی شدید شد به طوری که به مدت یک سال تحت درمان روان پزشگ بود . 
شوهرش بدون توجه به همسر و فرزندش مستقیما به آمریکا سفر کرده بود .
حمیرا به کمک هما میر افشار به کالیفرنیا مهاجرت کرد .با حمایت احمد مسعود کار هنریش را از سر گرفت .
سال 78 تومور مغزی گرفت و به طور معجزه  نجات پیدا کرد . نوه اش را بسیار دوست دارد و امیدش برای ادامه زندگیش است 
مردم را عاشقانه دوست دارم . با عشق آنها معروف شدم .
من یک بار عاشق شدم و صبرم عطا کن و خانه ام را میخواهم و ... را برای عشقم خوانده ام .در زندگی زناشویی شانسی نداشتم . 
دو دختر دارد که عین گل از مادرشان نگهداری میکنند .