اولین خواننده زن ایران



قمرالملوک وزیری در سال 1284 در قزوین زاده شد.

هجده ماهه بود که مادر خویش را بر اثر بیماری حصبه  از دست داد و چون پدر ش نیز پیش از آن درگذشته بود، به مادر بزرگ خود پناه  برد .

خود او در این مورد می گوید :" هجده ماهه بودم که مادرم چشم از جهان فرو بست ، آغوش و لبخند مادر را هرگز ند یدم .

از آن پس به دامان مادربزرگم ملا خیرالنسا افتخارالذاکرین که روضه خوان زنانه ی حرم ناصرالد ین شاه بود،  پناه بردم . مادربزرگم روضه خوان بود .

من بیشتر وقت ها با او به مسجد می رفتم و به صدایش گوش می کردم . با صدای او بزرگ شدم این صداها رفته رفته در گلوی من منعکس می شد و بعضی از روزها که تنها و بی آشنا در خانه می ماندم ، همین صدا را  پیش خود زمزمه می کردم ."

وی نخستین زن خواننده ایرانی بود که صدایش ضبط شد و نخستین زنی بود که در ایران بدون حجاب بروی صحنه رفت. مهم ترین عامل موفقیت شتابنده او، نیاز زمانه به نو شدن و دگرگونی بود. وی در نوع‌دوستی و بخشش افراط داشت بطوریکه اواخر عمر خود را به تنگدستی گذراند.


قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ برگزار کرد

او به خاطر داشتن صورتی زیبا با دولتمردان رابطه‌ای محکم داشت و اگر چه اهل سیاست نبود اما مراوداتش با دولتمردان از او هنرمندی آگاه به مسائل سیاسی پدید آورده بود. شهرت قمر به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در میهمانی‌ها و جشن و سرورها خود تصمیم می گرفت و غالبا دعوت خانواده های تهی دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس می فرستاد و یا میان نیازمندان تقسیم می کرد.

او در جریان برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف رها کرد و مورد تحسین روشنفکران قرار گرفت. مرغ سحر سروده ملک الشعرای بهار در صدر این ترانه هاست. ولی به محض آن که کشتنیان را سیاستی دگر آمد، رفتارشان با جمهوری خواهان عوض شد و عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند. شهرت قمر که آن هم آسان به دست نیامده بود او را از مکافات مصون نگاه داشت ولی صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد و تا مدت‌ها هر جا صفحه مارش پیدا می شد کلی برای صاحبش دردسر می آفرید.

با وجود رقابت با ملوک ضرابی و روح‌انگیز، دوستی صمیمانه‌ای بین آنها وجود داشت. ملوک ضرابی درباره وی گفته است: "قمر زیاد من و امثال من را جدی نمی گرفت. خود را بالاتر از ما می شمرد. البته بالاتر هم بود. میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت".

همچنین بنان در وصف این بانو گفته: "قمرالملوک ام کلثوم ایران است."

آوازه بلند قمر در جرگه روشنفکران و قلم به دستان زمانه نیز پیچید. شعرها برایش سرودند و مقالات تحسین آمیز بر کنسرت های او نوشتند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرت های خود به کار می گرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم می کرد. عارف قزوینی، ایرج‌میرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند.




روح ملکی بود که در جسم بشر رفت
آتشی درسینه دارم جاودانی
عمر من مرگیست نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می‌سپارم
بیش از این من طاقت هجران ندارم

بیت اول (تنها نه قمر بود) از استاد عبدالله طالع همدانی است.