پوراندخت شاه ایران زمان ساسانی

پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود که بر بیش از 10 کشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود.
 پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید


هنگامی‌که شیرویه و پسرش اردشیر درگذشتند، مردان و سران ساسانی از میان خاندان شاهی، هیچ مردی را نیافتند که به تخت شاهی بنشانند پس دختر خسرو پرویز(پوران‌دخت) را بر تخت شاهی نشاندند.
پوران‌دخت، سی‌امین شاهنشاه ساسانی به سال ۶۳۰ میلادی، بر تخت شاهنشاهی نشست. او نخستین زن از دودمان ساسانی است که به شاهی رسید. زمان شاهنشاهی او برابر بود با پایان خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر. وی یک‌سال و چهار ماه پادشاه بیش از ۱۰ کشور آسیایی بود.  او را زنی خردمند، دادگر و نیکو سرشت دانسته‌اند که چون شاه شد در میان مردم داد را گسترد.
به گفته‌ی «محمد باقر وثوقی»، استاد تاریخ باستان دانشگاه تهران درباره‌ی شرایط آن زمان، برخلاف دوره‌ی حکومت هخامنشیان که جنسیت اهمیت چندانی نداشت، دوره‌ی حکومت ساسانیان دوره‌ی برتری مرد بر زن بود. در دوران هخامنشیان، سرپرست کارگاه‌های تخت‌جمشید، بیشتر زن بودند. شماری از زنان دو برابر مردان حقوق می‌گرفتند. این زنان، مهندسان و طراحانی بودند که بهترین و زیباترین هنرها را در تخت جمشید آفریدند. حتی زنان در این دوره جیره‌ی زایمان می‌گرفتند. روزگار ساسانی اما متفاوت از روزگار هخامنشیان بود.
در چنین شرایطی پوران‌دخت در تیسفون تاج بر سر گذاشت و بدون توجه به جنسیت خود، قدرت را بار دیگر به خاندان از هم‌پاشیده ساسانی بازگرداند.
پوران‌دخت با همه‌ی آشفتگی‌ها تصمیم گرفت تا اوضاع کشور را سر‌و‌سامان دهد. وی کارهای سودمندی انجام داد: نخست یک‌سال مالیات را بر مردم بخشید. صلیبی که مسیح بر آن جان داده بود و نزد عیسویان بسیار گرامی بود، که به دست ایرانیان افتاده بود و از همین روی آتش کینه‌ی عیسویان نسبت به ایرانیان شعله‌ور شده بود، برگرداند. پوران‌دخت برای آرام کردن اوضاع و کشته نشدن بی‌جهت مردم، با هراکلیوس، قیصر رم پیمان‌نامه‌ی صلحی امضا کرد و صلیب عیسی مسیح را بدیشان برگرداند که مردم اورشلیم با شادی جشنی برایش برپا کردند. این خود نمودی از خردمندی و روحیه‌ی آشتی‌خواهی پوران‌دخت بوده است.
وی به گاه شاهی، با مردم روش نیکو داشت و عدالت کرد و بگفت تا سکه‌ی نو زنند و پل‌ها را آباد کنند و باقیمانده‌ی خراج را بخشید و نامه‌ها نوشت و نیک‌خواهی خویش را با مردم در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت امید دارد، خداوند به روزگار وی چندان رفاه بیاورد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند که کشور‌گیری و لشکر‌کشی و پیروزمندی و فتنه نشانی به شجاعت و تدبیر مردان نیست بلکه این همه از خداست و بفرمود تا اطاعت آرند و نیک‌خواهی کنند.
وی زمانی که سپاهی برای جنگ با اعراب فرستاد در مداین بیمار شد و در همانجا درگذشت. بسیاری براین باورند که؛ اگر پوران‌دخت زمان دیگری به حکومت می‌رسید کفایت و لیاقت بیشتری از خود نشان می‌داد.
فردوسی درباره‌ی پوران‌دخت گفت:

یکی دختری بود پوران بنام
چو زن شاه شد کارها گشت خام
بزرگان برو گوهر افشاندند
برآن تخت شاهیش بنشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من   
نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج    
توانگر کنم تا نماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند
که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را  
بر آیین شاهان کنم گاه را
یاری‌نامه‌ها:
تاریخ بلعمی
تاریخ طبری
شاهنامه‌ی فردوسی