جالینوس  پزشگ اهل برگامای کنونی در ترکیه بود .

در زمان خود مرتبه هشتم را در میان پزشگان داشت .

آن زمان اروپا تحت تسلط امپراطوری روم بود .

نگاه رومیان بیشتر در حد تاکید بر بهداشت همگانی بود .

آنها قناتهایی را برای انتقال آب سالم فاضلابها و خارج کردن مواد زائد و گرمابه های عمومی و همچنین رعایت بهداشت شخصی افراد ساخته بودند .

محدودیتهایی در نگرشان بود از این رو جالینوس به شناخت نقاط ضعف طب در رومیان کمک کرد .
او با قیام بر ضد آنان نظریه های بقراط و پیروان او را استوار ساخت و کتابها بسیاری و مقاله های زیادی در کشف حقایق فن پزشگی ارائه  داد .
 او گفته بود که پدرش در خواب می بیند که او به تحصیل پزشگی مشغول است و ان گاه او را
وا میدارد پزشگی بخواند .
در آن زمان 17 سال بیشتر نداشت .
جالینوس پس از پایان تحصیلات پزشگی در پر غامس آسیای صغیر به کوربنت یونان به اسکندریه مصر رقت .
موره و کتابخانه آن جا دو اسکلت کامل و بزرگ انسان را داشت .
یک پزشگ نیاز دارد که بدن انسان را به خوبی بشناسد .
آن زمان کالبد شکافی
را ممنوع کرده بودند واسه همین از بدن یک خوک . بز / و میمون برای تشریح استفاده می کرد .

 چیز های زیادی آموخت اما تمام جزئیات ی که برای حیوان بود برای انسان صدق نمی کرد .

مثال این که شبکه رگهای خونی که در زیر مغز جانوران مشترک است در انسان وجود ندارد .

در سال 157 میلادی به پرغامس برگشت تا به عنوان پزشگ در مدرسه گلادیاتورها خدمت کند .

او زخمیان جنگ را درمان میکرد و از این رو کالبد شناسی انسان را به طور کامل فرا گرفت .

در سال 162 میلادی به روم رفت و دانشش را برای همگان به نمایش گذاشت ..

ادموس هم یک پزشگ بود اما هنوز کسی نمی شناختشاو از دست راست فلج مختصری داشت پیش جالینوس رفت و کمک خواست  .

او باسوال از او دریافت که از ارابه پرت شده است و گردنش مجروح گردیده است .

او میدانست که اعصاب انگشتان به ستون مهره ها ارتباط دارد و باید روی اعصاب گردن او کار میکرد .

پس از معالجه بیمار به طور کامل خوب شد و راه به دربار پیدا کرد .

و پزشگ دربار اورلیوس امپراطور روم شد .



بسیار کتاب و مقاله پزشگی نوشت . او نشان داد که رگها  وسیله انتقال خون هستند نه هوا ولی این کشف مهم را که قلب تلمبه خون است از دست داد .
اموزه هایش از حمایت اولیای امور مذهبی قرون وسطی برخوردار شد .
او بر این باور بود که بیماری نتیجه ناهماهنگی چهار مایع حیاتی بدن با اخلاط چهارگانه است . بر این مبنا حجامت میکردند که سبب ایجاد تعادل در چهار مزا ج بدن و در نتیجه سلامتی بیمار شوند . تا اوایل قرن هجدهم پذیرفته شده بود .

.