چندی که به نقل سرگذشت مادری پرداختم که زندگیش توسط دامادش بوسیله فرزندانش دگرگون شد و آواره و دربدر شد .
تاقسمت دوم این سر گذشت غم انگیز پیش رفتم . منتظرم ادامه این سرگذشت که از زبان دختر کوچکش نقل می شود را بشنوم و در این وبسایت بگذارم .
هدف من از این کار این است که ما فرزندان باید چنین ماجراهائی را بشنویم و از آن عبرت بگیریم . فقط برای چنین مادرانی دعا کنید
چرا که همه ی ما روزی پیر و از کار آفتاده می شویم .
باید بدانیم که خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج
در انتخاب همسر خود دقت کنید . عاشقی چند روزه پشیمانی آن مادام العمر
همیشه این قصه ها تکرار می شود سعی کنید این تکرار برای شما نباشد .قدر مادران خود را بدانید و آنها را دریابید . موفق باشید